دلنبشته های تابناک

ساخت وبلاگ
برایم پیامکی با مضمون "از آنجا که منبعد در منطقه شما سرویس دهی با سیم مسی امکان پذیر نمی باشد لازم است در اسرع وقت به مخابرات منطقه مراجعه نمایید" آمده بود.معمولا اعتنایی به این پیامک ها نمی کنم، اما چون سومین بار بود که مراجعه حضوری من الزام آور تشخیص داده شده بود و از قدیم "تا سه نشه، بازی نشه!" را در خاطر مبارک داشتم، هراس قطع تلفن را به مخیله راه داده و عازم مخابرات منطقه شدم!در مخابرات منطقه، یک خانم با دلخوری تمام جوابگویم شد و برایم توضیح داد که اجباری در کار نیست و اگر دوست دارم از فیبر نوری بهره مند شوم می توانم پیه پرداخت 5 تا 7 میلیون تومان در اول کار و 80 تا 300 هزار تومان ماهانه را بر تن بمالم!واقعیت این است که اگر مشابه ماجرای فوق توسط اداره راه برایم اتفاق افتاده بود می توانستم ماجرا را با در نظر گرفتن "اداره راه باید هم از راه پیمایی ماها خوشش بیاید" هضم کنم؛ اما اینکه مخابرات در عوض اینکه بخواهد مردم را از ترددهای اضافی باز داشته و کاری کند که ان ها تا می توانند مشکلات خود را تلفنی حل کنند، خواستار مشاهده روی ماه ماها، از فاصله خیلی نزدیک، شود فقط می تواند نشانه این باشد که شرکت مخابرات هنوز در شناخت هدف خود خوب توجیه نشده است! غیر از این است!؟ + نوشته شده در سه شنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 13:32 توسط محمد ماکویی  |  دلنبشته های تابناک...
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 14:23

زن به دوست خود گفت: " از همسرم طلاق گرفتم، زیرا هزار و یک عیب داشت!"دوست سوال کرد: "انگشتر برلیان که در هنگام عقد گرفته بودی را هم موقع طلاق پس دادی؟"زن پاسخ داد: "اصلا! انگشتر برلیان انصافا بی عیب بود!"شاید اگر ما ایرانی ها از همان سال های نخستین پیروزی انقلاب معنا و مفهوم لطیفه بالا را درک می کردیم و در عوض زدودن تمامی آثار "ستمشاهی" آن ها را به چشم سرمایه های ملی که می توانند برای ما درآمد زا باشند نگاه می کردیم، امروزه هم صنعت گردشگری ما رونق بهتری داشت و هم مردم ما تا این حد دچار مشکلات و مسائل عدیده و ندیده مالی و اقتصادی نبودند!در این باره خوب به یاد دارم که در سال های اول انقلاب که گذارمان به کاخ شمس( کاخ مروارید) افتاد وادارمان کردند کفش هایمان را در آوریم تا به فرش های نفیس و اعلای گسترده شده در جای جای کاخ آسیبی وارد نشود!بعدها حکایت عوض شد و نه تنها ما با کفش به داخل کاخ قدم گذاشتیم، بلکه به چشم خود دیدیم که دو نفر در تخت خواب شمس دراز کشیده و ضمن حیف ساختن بیت المال، مشغول سخنرانی در باره اینکه چطور شاه و اطرافیان مال و منال ملت را بالا کشیده اند هستند!می گویند مردی به رفیق خود گفت: من بد بخت ترین آدم دنیا هستم؛ زیرا همسرم مال و منال مرا بالا کشیده و رفته است!"دوست در پاسخ گفت: "من از تو بدبخت ترم؛ زیرا همسرم مال و منال مرا بالا کشیده و نرفته است!"داستان بالا در سال های نخستین پیروزی انقلاب به وقوع پیوست و در حالی که مردم و مسئولین نگران چپاول و غارت و انتقال اموال بر جای مانده از پهلوی ها به خارج کشور بودند، هیچ کس بابت آسیب های وارده به آنچه مانده بود و تخریب ها و انهدام کامل کالاها و اجناس بسیار پر بها و گرانبها، که بعضی از آن ها بسیار بی نظیر و کم نظیر بودن دلنبشته های تابناک...
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 14:23

حضرت رسول در یک سخنرانی فرمودند: "هر کس ذره ای خوبی یا بدی کند، در جهان آخرت نتیجه اش را خواهد دید"مردی از میان جمع بلند شد و گفت: "حتی یک ذره؟"حضرت پاسخ "آری" دادند.این ماجرا دو بار دیگر تکرار شد و وقتی مرد برای بار سوم پاسخ پیامبر گرامی اسلام را شنید از حال رفته و بر زمین افتاد.حضرت محمد(ص) با مشاهده این ماجرا فرمودند" به راستی که این مرد مطلب را درک کرد"متاسفانه؛ ما در حالی که چنین الگوی گرانبهایی را در اختیار داریم، در زمینه درک مطالب، فقط پیام اینشتن، طوری حرف بزنید که مادر بزرگتان هم متوجه شود( که در جای خود بسیار با ارزش است)، را بر دیده منت نهاده ایم!برای همین است که درک مطلب، از نظر ما، فقط در اینکه یک شعر ثقیل به نثر روان تبدیل شود و یا یک متن انگلیسی به فارسی برگردانده گردد خلاصه می شود.در کشورهای پیشرفته و متمدن اوضاع اینگونه پیش نمی رود و مردم آنجاها مطالب را متفاوت از ما درک می کنند.به عنوان مثال؛ در یک فیلم تقریبا مستند خارجی دیدم که هنگامی که دو دانش آموز شیطان و بازیگوش همکلاسی دارای معلولیت خود را به باد استهزا گرفتند، معلم کلاس از کوره در نرفت و با بیانات تند و استفاده از کلمات رکیک آن ها را سر جای خود ننشانید!در عوض؛ صبح روز، بعد به همراه دو عدد ویلچر وارد کلاس شد و هر دو دانش آموز را وادار کرد در تمام مدت کلاس از آن ها استفاده کرده و حتی جهت استفاده از سرویس بهداشتی هم از ویلچر بلند نشوند.اینگونه بود که دو دانش آموز بطور عملی متوجه شدند که افراد دارای معلولیت با چه مشکلات و مسائلی دست و پنجه نرم می کنند و تمسخر و استهزای آدم های اینگونه تا چه حد دور از انسانیت می باشد.در مورد مسائل و مشکلات زیست محیطی هم ما فقط چیزهایی شنیده ایم و اصلا درکی از این واقعی دلنبشته های تابناک...
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 14:23